Web۲ - ریشه لغوی تربیت. [ ویرایش] از کتابهای لغت اصیل و معتبر، استفاده میشود که واژه «تربیت» با دو ماده لغوی «ربو» و «ربب» مرتبط است. کلمه تربیت مصدر باب تفعیل است که به دلیل معتل و ناقص بودن ... Webمن العرب: أَيّ الرجال زوجك؟. قالت: الذي إِن خرج أَسِدَ، وإِن دخل فهِدَ،. ولا يسأَل عما عهِدَ؛ وفي حديث أُم زرع كذلك أَي صار كالأَسد في. الشجاعة. يقال: أَسِد واستأْسد إِذا اجترأَ. وأَسِد الرجل ...
معنی اسد لغتنامه دهخدا
Webاسم: اسد (پسر) (عربی) (تاریخی و کهن، طبیعت، کهکشانی) (تلفظ: asad) (فارسی: اَسد) (انگلیسی: asad) معنی: شیر درنده، برج پنجم از برج های فلکی، ماه مرداد، شیر، کنایه از شجاعت و بی باکی، ( اَعلام ) نام چند تن از ... Webمتن کامل پایان نامه مقطع کارشناسی ارشد رشته : علوم حدیث گرایش :نهجالبلاغه عنوان : شاخصههای یاران مطلوب امیرمؤمنان علی درکلام حضرت باتأکید بر نهجالبلاغه دانشگاه قرآن و حدیث پایان نامه کارشناســی ارشــد رشته علوم ... georgia brown triathlete
دیکشنری عربی - دارالترجمه رسمی پارسیس
Webاسد. معنی اسد. [ اِس ْ س َ ] (ع ص ، اِ) بُز کلان سال . (منتهی الارب ). مترادف 1- حيدر، شير، ضرغام، ضيغم، ليث، ناهد، نبراس، هژبر 2- زخرف، زر، طلا 3- مردادماه. انگلیسی asad. عربی أسد. Webاسد. [ اَ س َ ] (اِخ ) پدر قبیله ای از مُضَر پسر خزیمه . (منتهی الارب ). اسد. [ اَ س َ ] (اِخ ) (بنی ...) قبیله ای است از نسل سبا. (انساب سمعانی ص 6). یکی از قبائل بزرگ عرب و مشتمل بر بطون بسیار و جد اعلای این ... Webواژگان مترادف و متضاد. نمایش تصویر. معنی. اسد. معنی 1- حيدر، شير، ضرغام، ضيغم، ليث، ناهد، نبراس، هژبر. 2- زخرف، زر، طلا. 3- مردادماه. انگلیسی asad. عربی أسد. georgia brown snake baby